خواندنی ها
سرنوشت ستون مرموز یوتا و رد پای فضایی ها
منتشر شده
1 سال پیشدر
توسط
چوبیندر فیلم معروف ۲۰۰۱: ادیسه فضایی (۲۰۰۱: A Space Odyssey) اثر استنلی کوبریک که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد، اولین صحنه فیلم نخستی سانانی را نشان میدهد که در کمال شگفتی، یک ستون فلزی را در محل زندگی خود کشف میکنند.
با در نظر گرفتن این موضوع، جالب است بدانید که کشف ستون ایالت یوتای آمریکا هم ماجرایی شبیه به این صحنه از ادیسه فضایی دارد و همانطور که در ویدیو دیدید، دانشمندان این ایالت به شکلی مشابه یک شی مرموز و ناشناخته را در دل بیابان کشف کردهاند.
مقامات محیط زیستی یوتا میگویند که از داخل هلیکوپتر مشغول سرشماری گوسفندان قسمت جنوبی بیابانهای این ایالت بودند که متوجه این شیء مرموز شدند. ارتفاع این ستون که هیچ تزئینات یا متعلقات خاصی ندارد، حدودا ۳ متر بوده و هنوز هیچ توضیحی در مورد ماهیت واقعی آن ارائه نشده است.
یکی از زیست شناسان سوار بر هلیکوپتر به هنگام پرواز از روی این ستون فلزی مرموز متوجه آن شد و همراه سایر سرنشینان، به سمت محل قرارگیری شی رفت تا آن را از نزدیک ببیند. همانطور که در ویدیو بالا دیدیم، ستون مورد نظر از جنس فلز بوده، به اندازه قد دو فرد بالغ ارتفاع دارد و به نظر میرسد که به صورت یک تکه ساخته شده است.
برت هاچینگ (Bret Hutchings)، خلبان هلیکوپتر که در ویدیو بالا صدای او را میشنویم، میگوید که پیدا کردن این شیء فلزی ناشناخته که مستقیما داخل زمین فرو رفته، ماجراجویی جالبی بود، اما نه در زمان کشف و نه حالا، کسی نمیداند که دقیقا چه چیزی در بیابانهای یوتا کشف شده است.
هاچینگ میگوید که کشف این شیء ناشناخته دقیقا شبیه فیلمهای علمی تخیلی بود و او و همکارانش به شوخی میگفتند که اگر یکی از آنها با نزدیک شدن به ستون ناپدید شود، مابقی باید سریعا از آنجا فرار کنند. به نظر میرسد که این ستون فلزی مرموز به دقت درون زمین قرار گرفته و طوری جا داده شده که در طول زمان نیافتاده است.
مقامات ایالتی موقعیت دقیق این جسم مرموز را اعلام نکردهاند و گفته شده که محل مورد نظر برای کوهنوردان خطرناک است. این مقامات میگویند که انتشار خبر کشف چنین شیئی مطمئنا کوهنوردان آماتور زیادی را به این فکر میاندازد که به آن محل بروند تا راز این ستون ناشناخته را کشف کنند؛ اما همانطور که اشاره شد، رفتن به محل مورد نظر بدون وسایل ایمنی و به صورت گروهی، کار چندان عاقلانهای نیست.
ارتباط با موجودات فضایی
هاچینگ میگوید که در طول تمامی پروازهایی که با هلیکوپتر داشته، تاکنون چنین چیز عجیبی را ندیده و به احتمال قوی، یک هنرمند سختکوش یا یکی از طرفداران پر و پا قرص فیلمهای کوبریک ستون مورد نظر را وسط بیابان علم کرده است.
هیچ کدام از سرنشینان هلیکوپتر یا دانشمندان دیگری که این مسئله را بررسی کردهاند، نمیدانند که این ستون فلزی مرموز دقیقا چه ماهیتی دارد و به نظر میرسد که فعلا خبری از کشف ماهیت واقعی آن یا دلیل قرار گرفتنش در بیابانهای یوتا نیست.
البته اخیرا تصویر ماهوارهای زیر از محلی در این بیابانها دست به دست میشود که مربوط به سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ است؛ ادعا شده که شیء مورد نظر از همان زمان سر جایش قرار گرفته بوده و دانشمندان تنها به تازگی متوجه وجود ستون شدهاند.
چه کسی آن را ساخته است؟
هنوز نمیدانیم. هیچ هنرمندی تاکنون اعلام عمومی نکرده است و وقتی که مقامهای رسمی یوتا اتفاقی آن را پیدا کردند اثری روی آن ندیدند.
جیسون رایت، استاد اخترفیزیک در دانشگاه دولتی پنسیلوانیا، میگوید، بهرحال با اطمینان خاطر میتوانیم بگوییم که این اثر کار یک هنرمند است نه یک آدم فضایی، انسانها به وضوح توانایی ساختن هر اثر هنری مستطیلشکلی را دارند.
او توضیح میدهد: «این قطعهسنگ یکپارچه به وضوح چیزی است که انسانها از عهده درست کردنش برمیآیند (و درستش میکنند!)، و در جایی است که انسانها در آن رفتوآمد دارند؛ بنابراین هیچ دلیلی نمیبینم که فکر کنم این چیزی غیر از این است.»
هانتر میگوید: «این قطعهسنگ شبیه قطعهسنگ ۲۰۰۱: اودیسه فضایی است، اما از طرفی یادآور کارهای هنری مینیمالیستی مانند آثار دونالد جود و رابرت موریس که در دهه ۱۹۶۰ رواج یافته بود نیز هست.»
هانتر میگوید: «اگر ۲۰۰۱: اودیسه فضایی، هرگز به خودآگاه عمومی ورود پیدا نکرده بود، هرگز این پرسش که آیا این شکل هندسی ساده توسط شکلی از حیات فرازمینی در این مکان مستقر شده، مطرح نمیشد.
هانتر میگوید، با همه این اوصاف، این حقیقت که این تخته سنگ در حیات وحش مستقر شده است، عجیب است.
چرا این شکل هندسی در صحرای یوتا مستقر شده است؟
نظریه هانتر این است که بخشهایی از ۲۰۰۱: اودیسه فضایی، در مانیومنت وَلی، در طول مرز بین آریزونا و یوتا، فیلمبرداری شده است؛ بنابراین خیلی محتمل است که هنرمند بخواهد به فیلم ادای احترام کند و یک قطعه سنگ واقعی را در مکانی مشابه قرار دهد
رایت میگوید، در این فیلم قطعهسنگ خارج از مکان بود؛ در زمینی ماقبلتاریخ و مدفون روی ماه و درست مانند قطعهسنگهای تخیلی، این یکی هم یک شکل برشخورده، خشن و صنعتی را در برابر صخرههای طبیعی و سرخرنگ قرار میدهد.
چه معنایی دارد؟
مانند تمام هنرهای معمایی و بزرگ، این اثر نیز بروی تفاسیر مختلف گشوده است. چون هیچ هنرمندی توضیحی درباره اثر نداده است، پس مردم رؤیاهایش خودشان (بخوانید: بیگانگان و فرازمینیها) را به آن نسبت میدهند.
معنای اصلی این اثر هرچه که باشد، بیشترین معنایی که به این قطعهسنگ چهارگوش نسبت داده شده ادای احترام به قطعه سنگِ فیلم کوبریک بوده است. هانتر میگوید، در سینما، این قطعهسنگها که مستطیلهای سیاهرنگ بزرگ بودند به عنوان نوعی ابزار ارتباطی استفاده میشدند. این سنگها آگاهی هر کسی که آنها را لمس میکرد افزایش میدادند و تکامل را به پیش میبردند.
تاآنجاییکه ما میدانیم، لمس این قطعهسنگ واقعی توسط نیروهای اداره امنیت عمومی که با ایستادن روی شانههای یکدیگر به خوبی آن را بررسی کردند، اثر مشابه نداشته است. اما، درست مانند فیلم، این یک شیء ساده گمراهکننده است که منتقدان معنای متفاوتی را به آن نسبت میدهند.
اداره امنیت عمومی یوتا به درخواست مصاحبه سیانان واکنش نشان نداد، اما بر اساس خبری که روز دوشنبه منتشر شد استقرار هر شیء هنری در زمینهای عمومی که توسط دولت فدرال اداره میشود ممنوع است و این یعنی اثر هنری به زودی جابهجا خواهد شد.
برطبق اخبار منتشر شده «اداره مدیریت زمین است تصمیمگیری میکند آیا نیاز به تحقیقات بیشتر وجود دارد یا خیر.»
هانتر میگوید که این قطعهسنگ باید در میان صخرهها باقی بماند. «این ادای احترام بزرگی [به اثر کوبریک]است و رازآلود است.»
اگر این شیء در این مکان باقی بماند، هم گوسفندان کوهی و هم بازدیدکنندگان گیج میشوند و کمکم به مکان زیارتی برای دوستداران فیلم تبدیل میشود. هانتر هنوز امیدوار است که بیگانگان اعلام کنند صاحبان اصلی این قطعهسنگ هستند. البته پس از چند روز این شی ناپدید شد و تنها قطعه زیرین آن باقی ماند تا داستان مرموز ان همچنان بدون نتیجه باقی بماند

شاید دوست داشته باشید
خواندنی ها
اینفلوئنسرها از مهسا ایرانیان تا جواد خواجوی
منتشر شده
10 ماه پیشدر
۲۳-۰۴-۱۴۰۰توسط
چوبین
در دنیای امروزی، کلمه اینفلوئنسر بیشتربرای توصیف کسانی بهکار میرود که در کانالهای دیجیتالی خود تعداد دنبالکنندههای بالایی دارند. درآمد اینفلوئنسرهای فضای مجازی گاهی از دستمزد بازیگران سینمای ایران نیز بیشتر است.
خیلی از سریالهایی که ساخته میشود، چه برای پخش در رسانه ملی و چه شبکه نمایش خانگی یا حتی فیلمهای سینمایی، از اینفلوئنسرها دعوت به همکاری کردهاند.
وجود برنامهای مانند «خندانندهشو» خیلی به جوانان و افرادی که توانایی استندآپ کمدی داشتهاند کمک کرده اما شاید قرار نیست هرفردی که در چند برنامه مقابل دوربین برنامه پرمخاطب «خندوانه» قرار گرفت از آن به بعد جزو هنرمندان محسوب شود.
در ادامه نگاهی انداختهایم به افرادی که شهرت در فضای مجازی مثل یک سکوی پرتاب، باعث شده به سینما،تلویزیون و تئاتر راه پیدا کنند و راه سختی را که عدهای در پیش دارند با مشهور شدن در فضای مجازی، خیلی آسانتر طی کنند.
مهسا ایرانیان
مهسا ایرانیان با استنداپ کمدی «خندوانه» دیده شد و بعد از آن اجرای «ویتامین خ» در شبکه نسیم را برعهده داشت و به تازگی هم بهعنوان راوی مسابقه «خانواده باحال» هم فعالیت میکند. او در کار دوبله و صداگذاری روی انیمیشن نیز تبحر دارد. بیشتر شهرت او به واسطه استندآپ در اینستاگرام و فضای مجازی است.
علی صبوری
علی صبوری با حضور و برنده شدن در برنامه «خندوانه» به شهرت رسید و طرفداران خاص خود را پیدا کرد. گفتنی است؛ صفحه او جزو پر طرفدارترین صفحات در اینستاگرام است. صبوری این شبها در سریال «آخر خط» به کارگردانی علی مسعودی که از شبکه سه سیما در حال پخش است نقشآفرینی میکند. البته علی صبوری با تعهد حقوقی به مدت ۱۰ سال به تلویزیون متعهد شده که خارج از عرف و شؤونات کشور در فضای مجازی تولید محتوا نکند.
جواد خواجوی
جواد خواجوی، دوبلوری مشهدی زبان است که دابسمشهایش در شبکههای مجازی منتشر میشود. فعالیت جدی خواجوی با صداگذاری کلیپها و انتشار آن در صفحه شخصیاش، از آبان۹۶ آغاز شد و کمکم صفحه شخصی او هزاران طرفدار پیدا کرد. از آنجا که او در صداگذاری توانست موفق شود لذا از طرف خندوانه برای همکاری دعوت شد. او به واسطه شهرتش در اینستاگرام در دو سریال «محرمانه» و «سرباز» و تئاتر «عشق من حامد بهداد» نقشآفرینی کرده است و در حال حاضر در اتاق فکر برنامه اینترنتی «امشو» به کارگردانی مجید صالحی حضور دارد.
مجتبی شفیعی
مجتبی شفیعی هم جزو اینفلوئنسرهای اینستاگرام است که فعالیت خود را از رادیو با ساخت آیتمهای طنز برنامه «اینجا ایران است» آغاز کرد. اولین تجربه تصویری او ایپزود امانتدار سریال «قصههای تبیان» بود.او به مدت سه سال در رادیو اینترنتی «سرنا» بسیار مورد استقبال قرار گرفت تا اینکه سال ۹۷ با انتشار ویدیوهای اخبار زود نیوز به شدت سر زبانها افتاد.
سهیل مستجابیان
سهیل مستجابیان از طریق برنامه دابسمش و لبخوانی کرد و در فضای مجازی به شهرت رسید. وی پس از این شهرت در نمایش «اتو پیای مشکوک»، «بگرد تا بگردم» و فیلم «بیحسی موضعی» به کارگردانی حسین مهکام نقشآفرینی کرده است. مستجابیان البته در واکنش به این فضایی که ساخته شده گفته بود که نزدیک به بیست سال سابقه کار تئاتر دارد.

تابلوی “لبخند ژکوند”، “مونا لیزا” اثر لئوناردو داوینچی در سال ۱۹۱۱ میلادی از موزه لوور پاریس به سرقت رفت. “وینچنزو پروجیا” با لباس مبدل کارمندان موزه این تابلوی نسبتا کوچک را در زیر شنل خود مخفی کرد و به بیرون برد.
پلیس او را دو سال بعد در سال ۱۹۱۳ بازداشت کرد و تابلو به موزه بازگشت. یک تاجر آثار هنری پروجیا را به پلیس معرفی کرده بود.
این تابلوی رامبراند، نقاش معروف هلندی رکورد بیشترین سرقت جهان را در اختیار دارد و به شوخی به “رامبراند برای بردن” معروف است. این تابلو که پرتره “یاکوب د گین سوم” نام دارد تاکنون در سالهای ۱۹۶۶، ۱۹۷۳، ۱۹۸۱ و ۱۹۸۶ و در مجموع چهار بار به سرقت رفته و خوشبختانه هربار پیدا شده است.
در سال ۱۹۹۰ دو سارق با لباس مبدل ماموران پلیس وارد موزه “ایزابلا استوارد گاردنر” شهر بوستون آمریکا شدند و ۱۳ تابلو را با خود بردند. از آن زمان هیچ اثری از تابلوها و سارقان اسرارآمیز یافت نشده است و هنوز هم قابهای خالی در موزه آویزان هستند.
مردی در سال ۱۹۹۱ با مخفی شدن در توالت موزه ون گوگ در هلند موفق شد با همکاری یک نگهبان موزه ۳۰ تابلو که در میان آنها این پرتره ون گوگ نیز بود را به سرقت برد. پلیس هلند یک ساعت بعد تابلوهای به سرقت رفته را در اتومبیل سارقان فراری پیدا کرد. سارقان نیز چند ماه بعد دستگیر شدند.
مادونا با بچه، اثر لئوناردو داوینچی به ارزش ۷۰ میلیون یورو در سال ۲۰۰۳ از قصری در اسکاتلند به سرقت رفت. دو سارق که به عنوان گردشگر به آنجا رفته بودند موفق به خلع سلاح نگهبانان و سرقت تابلو شدند. پلیس بعد از چهار سال جستجو، تابلو را در گلاسگو پیدا کرد.
بزرگترین سرقت آثار هنری اروپا با سرقت چهار تابلو اثر پل سزان، ادگار دگا، وینست ون گوگ و کلود مونه (تصویر) به ارزش ۱۸۰ میلیون فرانک سوئیس در سال ۲۰۰۸ و در شهر زوریخ صورت گرفت. هر چهار تابلو بعدا پیدا شدند.
این سکه طلا به وزن ۱۰۰ کیلوگرم از موزه “بوده” شهر برلین در سال ۲۰۱۷ به سرقت رفت. ارزش طلای سکه در آنزمان نزدیک به چهار میلیون دلار بود. سارقان احتمالا از طریق یک پنجره وارد موزه شده و سکه به بزرگی ۵۳ سانتیمر و قطر ۳ سانتیمر را که در کانادا و با چهره ملکه الیزابت ضرب شده، با خود بردند.
یکی از بزرگترین گنجینههای جواهرات اروپا در موزه Grüne Gewölbe (طاق سبز) واقع در درسدن، در شرق آلمان، روز ۲۵ نوامبر سال ۲۰۱۹ مورد دستبرد قرار گرفت. سارقان توانستند سه مجموعه گرانبها را از موزه خارج کنند. برخی از قطعات بینظیرند و قیمتگذاری بر آنها ممکن نیست. بازدید از موزه با تمهیدات مدرن امنیتی همراه است. سارقان احتمالا از یک پنجره وارد شدهاند.

جاده چالوس، محبوبِ با اصالت
تا اواخر دوره قاجار، جادهای بین کرج – چالوس وجود نداشته و تنها یک مسیر خاکی و مالرو، راه دسترسی به روستاهای این منطقه را تشکیل میداده، اما به گونهای نبود که ارتباط دهنده شمال و جنوب کشور باشد. این جاده در سال ۱۳۱۲ مورد بهره برداری قرار گرفت. جاده چالوس و تونل کندوان ۸۷ سال پیش با ابزاری ابتدایی همچون بیل و کلنگ در مدتی کوتاه ساخته شدند. از این زمان به بعد، انواع رستورانها و واحدهای اقامتی و پذیرایی در کنار این جاده شکل گرفت و با ساخت سد امیر کبیر (سد کرج) در سال ۱۳۴۰ به جاذبهها و زیباییهای این جاده افزوده شد و در اندک زمانی این جاده به یکی از تفریحگاههای مهم گردشگری ایران تبدیل شد.
به نقل از گفتههای شفاهی از مردم قدیم، کارگران را برای کندن این تونل در دل کوه (چون کندن تونل کندوان آنهم بدون تجهیزات کار بسیار سخت و دشواری بود) با یک سکه پنج ریالی که در آن زمان ارزشمند بود، تشویق میکردند و گفته میشود به ازای هر کلنگ پول داده میشده است.
در مقطعی به دستور ناصرالدین شاه هم جاده مالرو چالوس و هم جاده مالرو هراز توسط مهندس اتریشی به نام گاستیگیرخان تعریض شد، تا بتوان همزمان با چند اسب در کنار هم یا به وسیله کالسکه و اسب در این راه تردد نمود. همه راههای دوران قاجاریه مالرو بودند. در طول جنگ جهانی اول پس از نقض بی طرفی ایران و اشغال ایران، با توجه ساخت ادوات نظامی جدید در آن زمان، نیروهای اشغالگر خصوصا نیروهای بریتانیایی برای تردد و انتقال زره پوش و نفربرها که در خلال جنگ جهانی اول اختراع شده بود با مشکل روبه رو بودند؛ و در جریان سرکوب قیام جنگل و خصوصا پس از انقلاب اکتبر برای مقابله احتمالی با بلشویکها در مسیر به گیلان حتی مجبور به ساخت راه شدند تا بتوانند این ادوات نظامی را به خط مقدم برسانند.
از سَرگیری برنامهی توسعه راههای ایران
پس از به قدرت رسیدن رضا شاه، به خواست بریتانیا و به منظور مقابله احتمالی با بلشویک ها، توسعه راههای ایران توسط رضا شاه با جدیت ادامه یافت. بر اساس اسناد آرشیو ملی ایران، طرح و مطالعات و ساخت جاده کرج – چالوس طی سال ۱۳۰۹ توسط مهندس چرنتلسکی طراحی و نقشه برداری شد. عملیات اجرایی آن در اواسط اردیبهشت سال ۱۳۱۰ آغاز شد و در ۱۰-۱۲ آذر سال ۱۳۱۲ افتتاح و مورد بهره برداری قرار گرفت.
در خبر روزنامه اطلاعات ۱۲ آذر ۱۳۱۲ آمده است: «راهی که امروز از طرف قرینالشرف ملوکانه افتتاح مییابد و نقشه آن از عرض مبارک میگذرد از حیث موفقیت و وضعیت محلی و طبیعی در ردیف اول قرار میگیرد بهمن جهت است که مورد علاقه خاص ذات مقدس شاهانه شده.»
بعد از اینکه راه مخصوص در سال ۱۳۱۲ افتتاح و مورد بهره برداری قرار گرفت، بیش از ۵ ماه از سال، گذر از این جاده در قله کندوان در ارتفاعات ۳۲۰۰ متری عملا غیر ممکن بود. به همین منظور در اردیبهشت سال ۱۳۱۴ عملیات ساخت تونل کندوان آغاز شد با کندن تونل کندوان در ارتفاع ۲۰۰۰متری از سطح دریا دیگر نیاز نبود دور کوه را با خودرو بگردند و تا ارتفاع ۳۲۰۰ متری صعود کنند. مشکلترین قسمت این جاده این بود که حدودا پنج ماه در سال به علت ریزش برف و شرایط جوی با توجه به خودروهای آن روزگار، عملا عبور و مرو از آن را غیر ممکن میکرد. با احداث این تونل ۱۳ کیلومتر از راه کرج به چالوس کاسته و دشواری رفت و آمد در زمستان از میان برداشته شد. تونل کندوان ۱۸۸۷ متر طول، عرض تونل ۷ متر و ارتفاع آن ۶ متر بود.
نام تونل کندوان برگرفته شده از قله کندوان یا گردنه کندوان در جاده چالوس است که این تونل در پایین این گردنه حفاری شده است. ناصرالدین شاه در سفرنامههای مازندران خود در عبور از این جاده از کندوان و گردنه کندوان نام برده است. «گدوک کندوان. نام محلی کنار راه تهران به چالوس میان گچسر و دونا و گدوک. جایی از کوه که در زمستان برف در آن جمع شود و مانع عبور و مرور گردد؛ گردنه کوه.» در برخی داستانسراییهای جعلی تاریخی عنوان شده، چون برای ساخت جاده کندوان در دوران رضا شاه توسط کارگران و استادکاران روستای کندوان همنام با این گردنه در آذربایجان شرقی استفاده شده است، نام این تونل را کندوان گذاشتند که صحت ندارد.
در انتهای راه در هنگام ورود به شهر چالوس روی رودخانه چالوس نیز پل چالوس ساخته شد. عملیات ساخت پل چالوس در بهمن سال ۱۳۱۱ آغاز و در آذر سال ۱۳۱۲ به اتمام رسید. قسمت فلزی پل که عبارت از یک دهنه ۷۰ متری است به وسیله شرکت اشکودا و چهار دهانه بتنی طرفین آن به وسیله اداره طرق مازندران ساخته شده است. طول پل ۱۴۰ متر و طول فلزی آن ۷۰ متر است. قسمت فلزی پل ۲۹۵ تن وزن دارد و تمامی این پل به وسیله پرچ ساخته شده است.
در بعضی مقالات میخوانیم رضا شاه دستور ساخت جاده چالوس را به منظور سرکشی به املاک خود واقع در مازندران صادر کرده بود. روزنامه ایران دراینباره نوشت: این مطلب نمیتواند صحت داشته باشد، زیرا بر اساس اسناد و مدارک موجود بعد از ورود تقی زاده به وزارت مالیه در ۲۶ مرداد سال ۱۳۰۹ اداره واگذاری املاک تاسیس و در راستای آن مالکان مبارز منطقه چالوس، نوشهر، کلاردشت، کجور و تنکابن دستگیر و روانه زندان شدند و در سال ۱۳۱۰ املاک آنان توسط رضا شاه غصب و آنان روانه تبعید شدند.
به نظر میرسد همزمان با ساخت جاده چالوس به کمک جاذبههای چالوس و نوشهر، کلاردشت و کجور، رضا شاه را وسوسه کردند تا با دستگیری مبارزان منطقه پس از زندانی و تبعید آنان املاکشان را به نفع رضا شاه غصب کنند. مبارزانی که در طول مشروطه، عامل پیروزی مشروطه و فتح تهران بودند.
برای ساخت این جاده تونلها و پلهای طولانی بسیاری ساخته شده که با توجه به زمان ساخت آنها کار و رنج زیادی لازم داشتهاست. بیشتر سفرهای گردشگری مردم تهران به کرانههای دریای خزر بهویژه در تابستان از طریق همین جاده صورت میگیرد. اما به علت اینکه طراحی آن در گذشته انجام گرفتهاست، برای سرعتهای بالا مناسب نیست.
در ادامه عکسهایی از مراحل ساخت این جادهی خاطرهانگیز ببینید.
افتتاح تونل کندوان
مجید آهی وزیر راه وقت در حال دادن گزارش چگونگی ساخت تونل کندوان به رضا شاه
نمایی از کارگرانی که حدود سال ۱۳۱۲ جاده چالوس را با بیل و کلنگ ساختند
تونل کندوان در دهه سی خورشیدی
مهمانسرای شهر چالوس و میدان ورودی خلوت آن در سالهای دور
راه شوسه چالوس – تهران در دهه ۱۳۱۰
با ساخت تونل کندوان ۱۳ کیلومتر از مسافت کرج به چالوس کاسته شد، زیرا پیش از آن برای طی این مسیر باید کوه دور زده میشد.