چه خبر
طلاق جنجالی مگان فاکس
مگان فاکس ماه ها پس از حضور در مراسم مختلف با مشین گان کلی بلاخره درخواست طلاق خود را با برایان آستین گرین ثبت کرد
منتشر شده
1 سال پیشدر
توسط
چوبین
مگان فاکس مدتیست تقاضای طلاق از برایان آستین گرین را کرده است. قابل ذکر است که پیش از این نیز این زوج از هم جدا شده بودند اما اقدامی حقوقی برای طلاقشان به طور جدی و نهایی انجام نداده بودند.
به گزارش TMZ، فاکس تقاضایش را در ناحیه LA Wednesday ثبت کرد. این بازیگر ۳۴ ساله به دنبال حضانت قانونی سه فرزندش به نامهای Noah Shannon هشت ساله ، Bodhi Ransom شش ساله و Journey River چهار ساله است.
TMZ همچنین پاسخ گرین ۴۷ ساله را دارد که با بیشتر درخواستهای او موافقت می کند، اگرچه ظاهراً دوست دارد حمایت همسر روی میز باقی بماند.
به نقل از فرامدیا پرونده های این زوج در تاریخ جدایی آنها نیز متفاوت است: گرین آن را ۵ مارس ۲۰۲۰ اعلام کرد ، در حالی که مگان می گوید آنها در نوامبر ۲۰۱۹ جدا شدند. در همین حال، فاکس اولین بار در فرش قرمز مراسم جایزه موسیقی امریکا با Machine Gun Kelly رپر ۳۰ ساله حضور پیدا کرد. این زوج تقریباً شش ماه بعد از آشنایی در سر صحنه فیلم “Midnight in the Switchgrass” ساخته راندال امت با یکدیگر وارد رابطه شدند.
فاکس در کلیپ موزیک Bloody Valentine گان کلی ظاهر شد، همان ماه که جدایی او از همسرش گرین تأیید شد. از آن زمان ، او و گان کلی خودشان را “twin flames ” توصیف میکنند و حتی فاکس در یک پست اینستاگرامی MGK را “پسری بسیار زیبا” خواند.
در سپتامبر ،گان کلی اعلام کرد که برای اولین بار عاشق فاکس شده است. گان کلی در برنامه Howard Stern Show گفت: “من نمی دانستم که [عشق] چه چیزی است تا اینکه من و او ارتباط چشمی برقرار کردیم.آن وقت بود که من عاشق شدم.”

یک منبع آگاه اعلام کرد ۲۴ ساعت از فوت پیکری که متعلق به آزاده نامداری است، میگذرد.
مهر در این باره نوشت خانواده این مجری صداوسیما در چالوس بودند و چند روزی او تنها بوده است و پدر این خانم با اورژانس تماس میگیرد.
در بررسیهای بیشتر از پیکر معلوم شد آزاده نامداری خودکشی کرده است و بیشتر از ۲۴ ساعت از فوت وی میگذرد.
مرکز اطلاعرسانی پلیس، مرگ “آزاده نامداری”، از مجریان سابق صداوسیما را تایید کرد. در پی کشف جسد آزاده نامداری، مجری سابق تلویزیون در آپارتمان محل سکونتش، مرکز اطلاعرسانی پلییس توضیحاتی را ارائه و اعلام کرد: در ساعت ۱۹:۵۰ عصر امروز(شنبه، ۷ فروردین) در پی تماس تلفنی پدر مرحومه آزاده نامداری مجری سابق تلویزیون با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ مبنیبر فوت نامبرده در آپارتمانش در یکی از برجهای شهرک غرب تهران، بلافاصله عوامل انتظامی برای بررسی صحنه به محل اعزام شدند. بررسیهای اولیه نشان داد که نامبرده ۴۸ ساعت قبل فوت کرده است.
بنابر اظهارات والدین “آزاده نامداری”، همسر و فرزند وی در شمال به سر میبرند و نامبرده، تنها در آپارتمانش حضور داشته که بهدلیل عدم تماس با والدینش، آنها نگران شده و با مراجعه به محل زندگی او، متوجه میشوند که وی فوت کرده است.
تحقیقات پلیسی برای مشخص شدن علت فوت نامبرده، آغاز شده است و اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.
سرپرست دادسرای جنایی به تسنیم گفت: هیچ یافتهای مبنی بر خودکشی یا دگرکشی مرحومه آزاده نامداری وجود ندارد.
هیچگونه آثار ضرب و جرحی بر روی پیکر خانم نامداری یافت نشده و علت فوت وی، منوط به آزمایشهای سمشناسی و آسیبشناسی است که توسط پزشکی قانونی صورت میگیرد.
اینکه بگوییم فوت خانم نامداری به علت قتل یا جنایت بوده، منوط به بررسی آزمایشگاهی است.
منبع خبر-شهرآرانیوز، خبرگذاری مهر
گوناگون
ثبت نام لاتاری گرین کارت و ترفندهای کلاهبرداران
منتشر شده
1 سال پیشدر
۰۸-۱۲-۱۳۹۹توسط
چوبین
شاید برای شما هم یکی از این پیامها به تلفن همراه شما آمده باشد یا گروهها و شبکههای مختلفی را مشاهده کرده باشید که شما را ترغیب میکنند برای ثبتنام در لاتاری و میگویند «ثبتنام لاتاری را به روزهای آخر نیندازید.» یا «کمتر از ۲۰ روز به تغییر سرنوشت باقی مانده…»، «ثبتنام لاتاری گرینکارت آمریکا با ۲۰ درصد تخفیف ویژه مشتریان. کد تخفیف…»، «برای حفظ سلامتی شما در روزهای شیوع کرونا، ثبتنام بهصورت غیرحضوری انجام میشود.» و «سامانه آنلاین ما بهصورت شبانهروزی، بیستوچهارساعته و هفتروز هفته برای ثبتنام خود و خانوادهتان آماده است.»
از اوایل مهرماه که ثبتنام لاتاری شروع میشود افراد زیادی به تکاپو میافتند؛ برخی برای رفتن و شماری نیز برای کسب درآمد. در این ایام آنها که زبان میدانند مانند دانشجوها، کافینتها و از همه مهمتر عکاسیها بیشترین مراجعهکننده را دارند، زیرا گره اصلی ثبتنام یعنی گرفتن عکس خاص و مورد تأیید بهدست آنان باز میشود.
از سال ۱۹۹۰ که کنگره آمریکا، لاتاری را بهعنوان یکی از راههای گرفتن روادید و ورود به آن کشور اعلام کرده، هر سال میلیونها نفر در سراسر دنیا به انگیزه شهروندشدن در آمریکا، در این بختآزمایی شرکت میکنند و ایرانیها هم از زمره این دسته افراد هستند. اینکه روند انتخاب شهروندان آینده آمریکا چگونه است و پس از قبولی شرکتکنندگان چه اتفاقی میافتد، در این روزها چندان مشخص نیست، اما رونق این سوی ماجرا همان است که هرسال بوده و چه بسا بیشتر.
امتیاز عجیب «مجرد ماندن»!
از آنهایی است که در چندسال اخیر پیگیر ثبتنام لاتاری خودش و خانوادهاش بوده، اما امسال هنوز موفق به انجامش نشده است. او انگار با جزئیات کار آشنایی دارد؛ «هرکسی نرخ خودش را میگیرد. عکاسی یک جور، کافینت جور دیگر. برخی افراد هم بهخاطر مبلغ کمتری که برای ثبتنام شما میگیرند، مشتری دارند.» آنطورکه او میگوید، «داشتن گذرنامه از سال گذشته برای ثبتنام اجباری شده؛ به همین دلیل خیلیها ممکن است در این شرایط اقتصادی، قید ثبتنام را بزنند؛ زیرا هیچ تضمینی برای قبولی وجود ندارد.»
نرگس هم با احتساب امسال، چهارسالی است که ثبتنام میکند به امید اینکه از ایران برود. او به همین دلیل در آستانه سیوششسالگی هنوز ازدواج نکرده است و میگوید: تنها که باشید، احتمال و امکان رفتن شما بیشتر است.
او به ثبتنامهای بعدی هم فکر میکند و میگوید: من همیشه عاشق آمریکا بودهام. روزی نیست که رویای رفتن نداشته باشم، اما در این چهارسال ثبتنامم بیفایده بوده است. شاید امسال، شاید سال بعد، شاید سال بعدترش!
آنطورکه نرگس میگوید، ثبتنام در بعضی جاها خوشیمن است و شانس شما را افزایش میدهد. او میگوید: من سال اول و دوم هرجایی ثبتنام میکردم، اما بعد در تلگرام عضو گروهی شدم که اعضایش درباره جزئیات لاتاری حرف میزدند. آنجا گاهی درباره یک عکاسی یا کافینت خاص حرف میزدند که دستش خوب است و هرکس آنجا ثبتنام کند، برنده میشود. الان دوسال است که من هم در یکی از همان عکاسیها ثبتنام میکنم.
مشتری هفدهساله لاتاریام!
شماره تلفن یکی از عکاسیهایی را که به عقیده نرگس و همگروهیهایش خوشیمن است، میگیرم تا خودم جزئیات را بپرسم. علی. م صاحب همان عکاسی است. مردی چهلوششساله که به گفته خودش حدود ۱۷ سال است در عکاسیاش ثبتنام لاتاری مردم را انجام میدهد. خودش درباره نقل قول دیگران و خوشیمنی عکاسیاش میگوید: هرسال بیشوکم، از یک تا چهارنفری که من ثبتنام میکنم، قبول میشوند، اما خودم ۱۷سال است که ثبتنام میکنم و برنده نشدهام.
او حرفش را با یک شوخی تمام میکند؛ «شبیه دعانویسهایی شدهام که برای دیگران دعای گرهگشایی میدهند و خودشان در فقر و نداری زندگی میکنند.» علی معتقد است اگر در سالهای گذشته به هر روش دیگری برای مهاجرت اقدام میکرد، تا الان «صد بار» رفته بود. هزینه ثبتنام در عکاسی او بههمراه یک عکس «مقبول لاتاری» ۸۰ هزار تومان است.
در عکاسی دیگر، دختر حدود بیستوپنجسالهای با ظاهری آراسته پشت میز پذیرش نشسته است و سعی دارد مرا برای گرفتن عکس مخصوص در عکاسیشان و ثبتنام در همانجا توجیه کند. میگوید: عکس مناسب در قرعهکشی خیلی تأثیر دارد. او توضیح میدهد: دوسال پیش، یکی برنده لاتاری شده بود. وقتی برای مصاحبه رفت سفارت، به خاطر تفاوت عکس اول و دومش دچار مشکل شد. چندروزی طول کشید تا آنها را راضی کند.
او مدعی است که «خیلی از کسانی که خودشان عکس میگیرند مجبور میشوند دوباره عکس بگیرند.» بعد هم توصیه میکند وقتم را برای گرفتن عکسی که نمیدانم چطور است تلف نکنم، وگرنه به ثبتنام نمیرسم.
حکایت عکس سه در چهار!
درباره اهمیت عکس برای لاتاری همین بس که بزرگترین علت ردشدن متقاضیان قبل از ورود به قرعهکشی است؛ برخی از سایتهای ثبتنام مدعی اند بیش از ۵۰درصد تقاضاهای مربوط به هر سال در ثبتنام لاتاری بهخاطر عکس بد به مرحله قرعهکشی هم نمیرسد. میلاد، کارشناس یکی از همین سایتهاست. او میگوید: شما متقاضی ویزای دایورسیتی هستید. باید مطابق قوانین ایالات متحده آمریکا مدارک تهیه و ارسال کنید؛ عکس ۳ در ۴ که در کشور ما متعارف است، در ایالات متحده آمریکا مفهوم ندارد و ارسال مدارک اشتباه یعنی شما صلاحیت حضور در قرعهکشی را ندارید.
آنطورکه او توضیح میدهد، عکس ارسالی باید ویژگیهای فنی و ترکیببندی خاصی داشته باشد؛ ویژگیهایی که «حتی خیلی از عکاسها به آن آشنا نیستند.» او میگوید: متأسفانه در کشور ما هیچکس از واژه «نمیدانم» یا «نمیتوانم» استفاده نمیکند.
باوجوداین عکاسیهای زیادی در شهر ما این روزها دوربینشان را برای تصویرکردن چهره متقاضیان لاتاری تنظیم کردهاند. هرکدام هم قیمتی دارند که البته از تعرفههای معمولی عکاسی بیشتر است. ۳۰ هزارتومان برای گرفتن عکس و ۳۰ هزارتومان برای ثبتنام؛ اینها قیمتهای یک عکاسی در منطقه مرکزی شهر است. درمقابل عکاسی داوود که در منطقه برخوردار شهر واقع شده، است برای هر عکس ۳۰ هزارتومان میگیرد و برای ثبت نام ۵۰ هزارتومان.
او هم به جیب آدمهای همان منطقه نگاه میکند که این پولها برایشان پولی نیست و میگوید: آدمی که برای رفتن به آمریکا ثبتنام میکند یعنی میتواند برای اسباب رفتن هم هزینه کند و این مبالغ برایش اهمیتی ندارد. شما برو حاشیه شهر و ببین اصلا کلمه لاتاری به گوش آدمهایش خورده؛ چه برسد به ثبتنام و مهاجرت!
حواستان باشد کجا ثبتنام میکنید
«یکی از شهروندان برای ثبتنام لاتاری به کافینت مراجعه کرده و اطلاعات کارت بانکی و شناسنامهای خود را دراختیار آن فرد قرار داده بود، غافل از اینکه شخص دیگری که همان نزدیکی نشسته بود، اطلاعات را گرفته و در روزهای بعد، از همین روش برایش مزاحمت ایجاد کرده و مدام از او اخاذی میکرد. آزار و اذیتهای آن فرد کلاهبردار بهحدی ادامه یافت که شخص مالباخته برای شکایت و پیگیری راهی پلیس فتا شد.»
این تنها یک مورد از تعداد بیشمار پروندهای است که اتفاق افتاده است. تعداد سوءاستفادهها ازطریق سایتهای فیشینگ آنقدر زیاد است که نمیتوان تنها به چندمورد آن اکتفا کرد. تعدادی از شکایتهای شهروندان به پلیس فتا مربوط به لاتاری است که مجرمان سایبری با عنوان ثبتنام، اقدام به فریب کاربران و متقاضیان میکنند.
روش کار متهمان به این صورت است که علاوهبر دریافت مبالغ بالا تا حدود چندهزار دلار، شهروندان را به صفحه جعلی درگاه پرداخت یا همان فیشینگ هدایت کرده و پس از سرقت اطلاعات بانکی، اقدام به برداشت غیرمجاز از حساب بانکی آنها میکنند. البته برای اطمیناندادن به فرد فریبخورده پیامکی مبنیبر قبولی در ثبتنام لاتاری به فرد ارسال میشود که دراینزمینه، هوشیاری شهروندان اهمیت بسیار دارد.
دسترسی به اطلاعات شخصی و بانکی، کار متهمان سایبری را آسان میکند؛ زیرا «مجرمان سایبری با داشتن این اطلاعات، در آینده این افراد را به اشکال مختلف مورد حملات مجرمانه خود قرار میدهند و به اخاذی از آنها میپردازند.» ماجرا البته به همین سادگی تمام نمیشود؛ متأسفانه بسیاری از سازندگان و گردانندگان سایتها و صفحات فضای مجازی که این کلاهبرداریها را انجام میدهند، ساکن خارج از کشور هستند و با این شگرد از یک کشور خارجی، اقدام به سرقت و خالیکردن حساب شهروندان میکنند.
همین موضوعات باعث شده رویای شیرین رسیدن آرزوها، برای برخی افراد تبدیل به کابوسی بیپایان شود. شما نظرتان دربارهی لاتاری چیست؟ نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید.

خبر مهاجرت مهدی مدرس و مهراد جم به خارج از کشور باعث شد اکثر آنهایی که این خبر را میشنوند اولین سوالشان این است که «کی بودن و چی خوندن؟» خوانندگان متوسطی که بهواسطه قدرت مافیاهای موسیقی مشهور شدند و حتی پایشان به برنامه زنده تلویزیون هم باز شد! اما اینبار داستان فرق میکند. رفتن مهراد جم با رفتن شادمهر عقیلی، محسن نامجو یا حمید طالبزاده و حتی با سفر اخیر مانی رهنما و همسرش هم متفاوت است. به این جملات دقت کنید: «اون که اومده بود برنامه علی ضیاء»، «اون که تو کنسرتاش داد میزد» و «اون که با سینا سرلک خوند».
اینها تمام نکات مهم دوران خوانندگی محسن سعیدیکیا یا همان مهراد جم متولد مرداد ۷۶ است. جالب است بدانید که او اولین فعالیت هنریاش را بهصورت جدی با ترانهسرایی و آهنگسازی برای قطعه میثم ابراهیمی بهنام «جانجان» در بهمن سال ۹۷ آغاز کرد!

و بعد در اردیبهشت سال ۹۸ و در حالیکه ۲۲ ساله بود اولین قطعهاش با نام «شمال» را منتشر کرد و قطعه بعدیاش هم بهنام «غمت نباشه»، در انتهای همین اردیبهشت ۹۸ منتشر شد و به این ترتیب او در فاصله زمانی کمتر از یک ماه و با داشتن فقط دو آهنگ توانست در شبکههای اجتماعی مطرح شود.
بله، در جامعه هنری و حتی غیرهنری ما و بهواسطه فضای مجازی میتوان بهسرعت و بدون اینکه کار مهم و خاصی بکنی مشهور و البته بههمان سرعت هم ناپدید شوی. اما قصه این مهاجرت همانطور که گفتیم فرق دارد، خوانندهای که مجوز داشته و تعداد قطعاتش حتی هنوز به عدد انگشتان دو دست هم نرسیده و بعضیها که میشناختنش، در فضای مجازی رفتنش را بهترین خبر این روزها میدانستند، چرا باید چنین تصمیمی بگیرد؟

انتشار فیلمش با دنیا جهانبختی که پیش از این با چهرههای مشهور دیگری هم رابطه داشته و ظاهرا جزء لاینفک مهاجرت سلبریتیهاست! نشان داد که این سفر دلایل دیگری هم داشته است.
تلویزیون و علی ضیاء؛ متهم یا مجرم؟
فرهیختگان با اشاره به حضور «جم» در تلویزیون مینویسد: «اما مساله اصلی متوجه صداوسیما و شخص علی ضیاء است.ای کاش حالا روابطعمومی صداوسیما و حتی روابطعمومی برنامه فرمول یک توضیح میدادند که خوانندهای که هنوز یک سال هم از عمر خوانندگیاش نگذشته بود، چگونه سر از یک برنامه زنده و پربیننده در میآورد؟ باید تلویزیون و ضیاء بهعنوان تهیهکننده بازخواست شوند. نه بهخاطر دعوت از یک فرد خاص، بلکه کمک کردن به تکمیل پازل زشتی که سالهاست مورد نقد دلسوزان موسیقی و هنر است. پیش از این درباره میهمانهای برنامه دورهمی و خندوانه هم گفته بودیم و البته که جوابی نشنیدیم.»

شرط میبندم میبازی
«وقتش رسیده بپذیرید دعوای پیام صادقیان با تتلو ساختگی است. پیام و تهی و تتلو و علیشمس و ساشا و احلام و سایر شاخهای راهزن مجازی از یک کانون شرطبندی حقوق میگیرند. لیدرشان در اسپانیاست: ملقب به مونتیگو.
سناریوی خودکشی دنیا جهانبخت بهخاطر ساسی، دزدیده شدن ساشا سبحانی در آلمان، افسارگسیختگی تتلو، دوئل داود هزینه با وحید خزایی، جذب پدر آرات، مراسم پایانناپذیر دعوا و آشتیکنان صوری بین خودشان همه این نمایشنامهها را سعدالله امیرشقاقی (ملقب به دکتر) در ترکیه مینویسد. آنها فروشنده ابتذالند و میلیونها نفر نیز خریدارش!
با هرجنجال مصنوعی، جمعیت بیشتری به صفحاتشان میپیوندند تا پولهایشان را در سایتهای شرطبندی آتش بزنند. تتلو دستمزد هنگفتی میگیرد و وظیفهاش عربدهجویی و لایو گذاشتن با اعضای شبکه برای داغ ماندن مداوم صفحاتشان است….» اینها را مهدی رستمپور، خبرنگار فراری در اینستاگرامش نوشت و از اسامی دیگری هم نام برد.
گفته میشود مهراد جم به طمع و ترغیب سایتهای شرطبندی از ایران رفته است و هنرمندان دیگری هم در نوبت سفرند. بهجز جم چهرههای مشهور دیگری هم پایشان به سایتهای شرطبندی باز شده بود. اینها اکثرا خودشان شرطبندی نمیکنند و درآمدشان از میزان باخت طرفدارانشان است. هرقدر تعداد بیشتری ببازند، جناب سلبریتی سود بیشتری دریافت میکند و باید هرازگاهی کاری کند که روی بورس باشد، اتفاقات ساختگی که قرار است بهواسطه آنها دیده شوند، حتی اگر منفی و ظاهرا بهضرر او باشد.

چندسالی است که از بانک مرکزی، وزارت ارتباطات و وزارت اطلاعات خواسته میشود جلوی این سایتهای شرطبندی را که یک پایشان معمولا در داخل است، بگیرند. البته گفته میشود اقداماتی صورت گرفته، اما مثل همیشه کافی نیست. معمولا گردانندگان سایتهای شرطبندی، سراغ کسبوکارهایی که دارای درگاه بانکی هستند، میروند و خواهان اجاره یا حتی خرید درگاه بانکی آنها هستند تا ازطریق درگاه بانکیشان تراکنش خود را انجام دهند.
میانگین سنی مشتریان این سایتها نوجوانان و جوانان ۱۵ تا ۲۵ ساله هستند و حتی برای تشویق آنها بهحضور در سایت شرطبندی آهنگهایی هم خوانده شده و مخاطب هدفشان بهطور مشخص دهه هفتادیها هستند.
ارشاد و جم
روزنامه فرهیختگان از وزارت ارشاد به تندی انتقاد کرده: «دو، سه روز پیش محمد اللهیاری، مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد در گفتگو با یک برنامه رادیویی درباره دلایل مهاجرت مهراد جم صحبت کرد و گفت: «این خواننده در یکسال گذشته همه مجوزهایش را گرفته و مشکلی برای دریافت مجوز نداشته است.» اتفاقا مشکل همینجاست؛ جناب الهیاری بهجای اینکه با افتخار و با هدف تبرئه خود و سازمانش اینگونه صحبت کند باید پاسخگو باشد که چرا اصلا خوانندهای در این حد و اندازه باید مجوز بگیرد و مشکلی هم برای دریافت مجوز نداشته باشد»
فرهیختگان در ادامه نوشته: «ایکاش آقای اللهیاری از خودش میپرسید چرا خوانندگان کاربلد و دانشآموختهای که اتفاقا توسط دفتر موسیقی برای گرفتن مجوز آزار هم میدیدند و میبینند هیچگاه به فکر ترک وطنشان نیستند؟ خوانندگی صرفا یک بیزینس نیست و قرار بوده و است که هنر باشد و هنرمند با تکیه بر شخصیت و ذهن و قلب والایش خلق میکند و ماندگار میشود.»

واکنش ها به مهاجرت مهراد جم
حدیثه تهرانی بازیگر جوان کشورمان و همسرش کیان مقدم با انتشار ویدئویی در صفحه اینستاگرام خود نسبت به مهاجرت مهراد جم واکنش نشان دادند.
حمیدرضا عاطفی روزنامهنگار باسابقه و رئیس کانون پژوهشگران خانه موسیقی درباره مهاجرت مهراد جم به «همدلی میگوید: «ممکن است ماجرای مهاجرت این خواننده، یک مانور رسانهای باشد. بههرحال شرایط غیرعادی به نظر میرسد اما در این باره نمیشود با قطعیت سخن گفت. گذشت زمان مشخص میکند که اصل ماجرا چه بوده است؟»
او با اشاره به اینکه چرا باید همه رسانهها به چنین ماجرایی تا این حد سریع و البته پررنگ واکنش نشان بدهند، گفت:«چرا این قدر باید این ماجرا را داغش کنند و به آن بپردازند؟ البته به خاطر شیوع ویروس کرونا و عالم بیخبری، شاید اینکه بخشی از رسانهها چنین اخباری را هم پوشش بدهند، طبیعی است اما این اهمیت در انتشار خبر در کوتاهترین زمان ممکن و البته با پررنگترین شکل غیرطبیعی است.
عاطفی درباره جایگاه هنری جوانی که گفته میشود از کشور مهاجرت کرده هم، توضیح داد: «او یک خواننده درجهیک که هیچ، درجه هفتم هم نیست.»این روزنامهنگار افزود: «اینکه رئیس دفتر موسیقی هم به ماجرا واکنش نشان داده احتمالاً برآمده از آن است که میخواهد بگوید ما در این ماجرا مقصر نبودهایم. او میخواهد توضیح بدهد که دلیل رفتن آن جوان چه بوده؟ و البته تأکید بر اینکه ماجرا شبیه قصه رفتن شادمهر عقیلی از ایران نیست و دفتر موسیقی تا امروز درزمینه صدور مجوز با او همه همکاریها را انجام داده است.»

حمیدرضا عاطفی در پایان سخنانش به یک ماجرای تاریخی هم اشاره کرد و گفت: «زمان ناصرالدینشاه یک آقایی بالای کوه سدی درست کرده بود. مردم به شاه رساندند که یک نفر بالای کوه سد ساخته. شاه تعجب کرد و گفت این مردک را بگیرید و بیاورید. وقتی او را نزد شاه بردند و شاه از او پرسید باوجودآنکه همه میدانند ساختن سد بالای کوه هیچ فایدهای ندارد چون آبی پشتش جمع نمیشود، به شاه گفت که قربانتان گردم، میخواستم شما را ببینم و راهی نداشتم. با خودم گفتم اگر این کار را انجام بدهم، مرا نزد شما خواهند آورد. ماجرای مهاجرت این جوان و اقدامات بسیاری از کسانی که امروز عنوان هنرمند را همراه اسم خودشان یدک میکشند، در کشور ما همین است.»