دنیای علم و تکنولوژی
نهمین سیاره در منظومه شمسی از شایعه تا واقعیت
منتشر شده
1 سال پیشدر
توسط
چوبین
ستارهشناسان آمریکایی میگویند احتمالا سیاره جدیدی در منظومه شمسی کشف کردهاند. آنها میگویند این سیاره جدید تقریبا به اندازه نپتون است و جرمی معادل ده برابر جرم زمین دارد.
جستجوی سیاره نهم (سیاره فرضی در منظومه شمسی) به یافتن نشانی از کمفروغترین باریکههای نور در یکی از تاریکترین بخشهای فضا ختم شده است.
محققان موسسه تکنولوژی کالیفرنیا این سیاره احتمالی جدید را “سیاره نهم” نامیدهاند.
این سیاره احتمالی هنوز به طور مستقیم مشاهده نشده و محققان با مطالعه حرکت اجرام پراکنده در نقاط دور منظومه شمسی، و شبیهسازی کامپیوتری، به این نتیجه رسیدهاند که باید چنین سیارهای وجود داشته باشد.
“مالنا رایس” و “گرگوری لافلین” اخترشناسان دانشگاه ییل با استفاده از روشی توانستند نور پراکنده را از هزاران تصویر تلسکوپ فضایی دریافت کرده و مسیرهای مداری اجرام ناشناس را مورد شناسایی قرار دهند. رایس، نویسنده اصلی مقاله جدیدی که به زودی در مجله «The Planetary Science Journal» منتشر میشود، اظهار کرد: «امکان مشاهدۀ این سیاره دوردست بدون استفاده از این نوع روش وجود ندارد. اگر واقعاً سیاره نهم وجود داشته باشد، باید بسیار کمفروغ باشد.»
رایس، دانشجوی دکتری اخترشناسی، یافتههای خود را روز ۲۷ اکتبر در نشست سالانه گروه اخترشناسی آمریکا ارائه کرد.
در سالهای اخیر، احتمال یافتن سیاره نهم در ورای مدار نپتون در میان اخترشناسان قوت گرفته و آنها به دنبال بررسی جدی این قضیه هستند. در همین راستا، آنان مدار خوشههای جرم کوچک و یخی در کمربند کویپر را مورد بررسی قرار دادهاند. بسیاری از اخترشناسان بر این باورند که همترازی این اجرام و مسیرشان به تاثیر یک جرم غیرقابل مشاهده و شناسایی نشده، اشاره میکند.
اگرچه بخش اعظم نور سیارههای موجود در منظومه شمسی به نور بازتاب شدۀ خورشید مربوط است، اما میزان نور بازتاب یافته سیارهای که در فاصلهای برابر با فاصله سیاره نهم از زمین قرار دارد، به شدت کاهش مییابد. اگر این سیاره واقعاً وجود داشته باشد، باید آن را یک سیاره ابَرزمین بنامیم. جرم آن باید ۵ الی تا ۱۰ برابر جرم زمین باشد، صدها برابر دورتر از خورشید باشد (نسبت به زمین) و فاصله آن با خورشید در مقایسه باید ۱۴ تا ۲۷ برابر فاصله خورشید از نپتون باشد.
لافلین، نویسنده ارشد این مطالعۀ جدید و استاد اخترشناسی در دانشکده هنر و علوم بیان کرد: «این ناحیهای از فضاست که تقریباً بدون بررسی باقی مانده است. ما برای کشف اجرامی که تاکنون از دیدمان پنهان ماندهاند، از روشی تحت عنوان Shifting and stacking استفاده میکنیم. در این راستا، تصاویر حاصل از تلسکوپهای فضایی را جابجا میکنیم؛ مثل حرکت دادن دوربین به هنگام گرفتن عکس در امتداد مجموعههای از پیش تعریف شده در مسیرهای اوربیتال بالقوه. سپس این صدها تصویر به گونهای در کنار یکدیگر قرار داده میشوند که نور ضعیفشان با هم ترکیب گردد. هر از گاهی، نور مسیر یک جرم متحرک از قبیل سیارک یا سیاره را آشکار میکند. این روش جابجایی و گردهمآوری در گذشته برای کشف اقمار جدید در منظومه شمسی مورد استفاده قرار گرفته است. تصاویری که ما در این روش استفاده کردیم، از “ماهواره تس” بدست آمده، که یک تلسکوپ فضایی برای جستجوی سیارههای خارج از منظومه شمسی به کار برده میشود.»
محققان روش خود را به جستجوی موفقیتآمیز سیگنال نور سه جرم فرانپتونی شناخته شده را آزمایش کردند. در گام بعد، آنان دو بخش در آن سوی منظومه شمسی را که شاید نشانی از سیاره نهم داشته باشد، مورد جستجو قرار دادند. محققان با این کار موفق به کشف ۱۷ جرم بالقوه شدند.
رایس در ادامه افزود: «حتی اگر یکی از این اجرام کاندید واقعی باشد، میتواند به ما کمک کند تا از دینامیک خارج از منظومه شمسی و ویژگیهای احتمالی سیاره نهم سر در بیاوریم. این اطلاعات جدید میتواند کارگشا باشد. بنده در حال حاضر مشغول همکاری تحقیقاتی با سونگهو وانگ فوق دکتری در دانشگاه ایندیانا هستم تا این ۱۷ جرم را بررسی کنیم.» روش مورد استفاده لافلین و رایس میتواند راه را برای بررسی اجرام خارج از منظومه شمسی در مقیاس بزرگتری هموار نماید. لافلین در پایان گفت: «ما باید به دنبال تکتک سرنخها بگردیم. هیچ نظر قطعی درباره سیاره نهم نداریم و باید روی دادهها تمرکز کنیم. اما اگر این سیاره را کشف کنیم، برایمان بسیار زیبا و لذتبخش خواهد بود.»
پیش از این دکتر مایک براون، از اخترشناسان مؤسسه تحقیقاتی کالیفرنیا در این باره گفته بود: “روی زمین تلسکوپهای زیادی داریم که میشود با آنها این سیاره را پیدا کرد. خیلی امیدوارم که با اعلام کشف ما جست و جویی جهانی برای پیدا کردن این سیاره نهم آغاز شود. ”
بر طبق مشاهدات قبلی اعلام شده بود که کشف جدید با مشاهده حرکات اجرام در “کمربند کوپیر” انجام شده است که منطقهای در فضای بیرونی مدار نپتون است که انبوهی از اجرام فضایی در آن جای دارند.
فاصله مدار سیاره نهم به دور خورشید به طور متوسط ٢٠ برابر دورتر از مدار نپتون، سیاره هشتم منظومه شمسی است.
دیگر سیارههای منظومه شمسی مدارهای تقریبا دایرهای دارند، اما مدار سیاره احتمالی جدید به شکل یک بیضی است. برای این سیاره بین ١٠ تا ٢٠ هزار سال زمینی طول میکشد تا یک دور کامل به دور خورشید بزند.

شاید دوست داشته باشید

در فیلمهای زیادی سفر در زمان به تصویر کشیده شده که البته در اغلب آنها شاهد ایجاد مشکلات فراوانی پس از پایان سفر هستیم و قوانین اساسی جهان در آنها زیرسوال میروند. برای مثال فرض کنید به گذشته سفر میکنید و مانع آشنایی پدر و مادر خود میشوید، با این کار موجودیت شما زیر سوال میرود.
ماشین زمان
ماشینهای زمان مانند تاردیس که در سریال علمی تخیلی دکتر هو شبیه به یک کیوسک تلفن بود این تصور را برای ما به وجود میآورند که سفر در زمان آسان است. اما در زندگی واقعی اصلاً کار راحتی نیست و احتمالاً غیر ممکن باشد؛ شاید دست نیافتنیتر از ورود به سرزمین عجایب آلیس! اما سفر در زمان لزوماً قوانین فیزیک را نقض نمیکند.
در نظریه گرانش اینشتین (نسبیت عام) فضا و زمان در هم آمیختهاند و به صورت فضاـ زمان وجود دارند. این سبب میشود راه هایی برای بازگشت به گذشته و یک حرکت حلقه وار به آینده وجود داشته باشد.
این راهها با نام «منحنیهای بسته مشابه زمان» شناخته میشوند. اگر در جهتی شروع به حرکت کنیم و مستقیم پیش برویم، در نهایت به نقطهای میرسیم که از آن حرکت را آغاز کرده ایم.
اما این مسیرهای منحنی وار نمیتوانند وجود داشته باشند، چون در این صورت جهان باید به جای منبسط شدن به دور خود میچرخید؛ بنابراین نمیتوانیم چندان امیدوار باشیم که بتوانیم به عصر حجر سر بزنیم یا دایناسوری را به عنوان حیوان خانگی انتخاب کنیم! علاوه بر آن، حتی اگر منحنیهای زمانی وجود داشتند، ساختن یک وسیله نقلیه برای انجام سفر در زمان از هزینه ساخت کل وسایل نقلیهای که تا کنون ساخته شده اند بسیار بیشتر میشد.
سرعت حرکت آن نیز باید ۱۴۰هزار مایل در ثانیه باشد، ایستگاهی هم برای سوخت رسانی وجود نخواهد داشت و باک سوخت آن باید بیش از سه تریلیون برابر بزرگتر از یک تانکر نفت باشد؛ بنابراین هنوز زمان مسافرت در زمان فرا نرسیده است. اما حتی اگر فقط اصول اولیه آن برقرار شوند، انجام پژوهش و اختصاص دادن زمان و هزینه برای آن بیثمر نخواهد بود.
انشعاباتی که در این حین در مبانی فیزیک کیهانی به وجود میآیند کمک خواهند کرد تا به درک بیشتری از کیهان برسیم.
حلقههای زمان شاید امکان عبور از لایههای فضاـ زمانی جهان را فراهم نکنند، اما ممکن است در کشف اسرار بیشتری از آن نقشی تعیین کننده داشته باشند.
همین مسئله اخیرا مورد توجه یک فیزیکدان قرار گرفته و طبق ادعای این دانشمند، تازهترین محاسبات ریاضی نگرانیها در مورد پارادوکس مورد نظر را برطرف کرده و امکان انجام سفر بدون دردسر در زمان را فراهم میکند.
سفر بدون دردسر در زمان
فیزیکدان مورد نظر جرمین توبار (Germain Tobar) از دانشگاه کوئینزلند استرالیا بوده که همانند بسیاری از دانشمندان سراسر جهان در عصر حاضر و در طول تاریخ، به موضوع سفر در زمان علاقهمند است. توبار میگوید که محاسبات ریاضی برای برطرف کردن پارادوکسهای مختلف چنین موضوعی را کشف کرده است.
به گفته توبار، دانش دینامیک کلاسیک به ما میگوید که اگر وضعیت یک سیستم در یک زمان مشخص معلوم باشد، میتوان از این طریق تمامی تاریخ سیستم را مشخص کرد. در واقع این فیزیکدان معتقد است که فضا زمان قابلیت تطابق پیدا کردن با شرایط مختلف را دارد و به همین دلیل پارادوکسی رخ نمیدهد.
نمونهای که توبار به آن اشاره میکند، یک مسافر زمان بوده که برای جلوگیری از شیوع یک بیماری به گذشته سفر میکند؛ حال اگر شخص مورد نظر موفق شود، دیگر بیماری در گذشته وجود نخواهد داشت که او را در آینده مجبور کند تا به گذشته برود. به بیان دیگر سفر این شخص به گذشته نیاز و دلیل اصلی سفر او را از بین میبرد و این مسئله خود یک پارادوکس است. توبار معتقد است که بیماری مورد نظر به هر شکلی در محیط منتشر میشود و اگر یک راه برای گسترش آن مسدود شود، بیماری از طریقی دیگر و به شکلی متفاوت بروز خواهد کرد.
جزئیات تحقیق اخیر
به این ترتیب تطابقپذیری فضا زمان باعث میشود تا پارادوکسی به وجود نیاید و عملا سفر بدون دردسر در زمان ممکن شود. توبار میگوید که صرف نظر از اقدامات مسافر زمان ما، بیماری موجود قابل توقف نیست. محاسبات این دانشمند تا حدی زیادی پیچیده هستند، اما میتوان این نتایج را به عنوان روشی برای در نظر گرفتن بحث جبرگرایی در مورد زنجیره فضا زمان در محلهای تصادفی دستهبندی کرد.
در واقع این بررسیها نشان میدهند که چگونه خمیدگیهای زمانی، همانند آنچه انیشتین پیشبینی کرده بود، قابلیت تطابق پیدا کردن با اصول آزادی عمل و فیزیک کلاسیک را دارد.
فابیو کوستا (Fabio Costa)، فیزیکدان باسابقهای از دانشگاه کوئینزلند بوده که به عنوان استاد راهنمای توبار کار تحقیقاتی و نتایج این فیزیکدان جوان را چک کرده است. به گفته کوستا محاسبات توبار نقصی ندارند، اما نتایج به دست آمده در مورد سفر بدون دردسر در زمان بیشتر به موضوعات علمی تخیلی فیلمها و کتابهای پرفروش شبیه هستند.
به گفته توبار و با تایید کوستا، مسافران زمان میتوانند هر کاری که میخواهند را انجام دهند، اما امکان بروز پارادوکسهای سفر در زمان وجود ندارد. این دانشمندان معتقدند که وقایع زندگی همیشه برای حفظ پایداری، خود را تطبیق میدهند.
دنیای علم و تکنولوژی
اینستاگرام از جاهل مجازی تا خوشگل مجازی!
منتشر شده
1 سال پیشدر
۲۸-۱۱-۱۳۹۹توسط
چوبین
اینستاگرام ماه اکتبر ۲۰۱۰ در آمریکا روی سیستم عامل آی.او.اس راهاندازی شد و در آوریل ۲۰۱۲ نسخهی اندروید آن راه افتاد. این اپلیکیشن که در سال ورودش رکورد بیشترین دانلود را میان نرمافزارهای موبایلی از آن خود کرد، در همان سال ۱۰ میلیون کاربر و تا ماه می ۲۰۱۹ بیش از یک میلیارد کاربر را به خود مشغول کرده است.
این نرمافزار موبایلی این امکان را فراهم میکند که عکسهایی که با گوشی موبایلتان میگیرید بسیار جذابتر به نظر برسند. فیلترهای تصویری مختلف مثل فیلتر عکس قدیمی یا هنری با شکل مربعی عکسها، این امکان را به ما میدهد که یک عکس روزمره شبیه عکسهای پولارویدی نوستالژیک داشته باشیم و لذتش را ببریم. همین ماه پیش یک میلیارد کاربر با استفاده از اینستاگرام پستهای خود را منتشر کردند.
زمانی که «مایک کریگر» یکی از بنیانگذاران اینستاگرام، اولین پست اینستاگرامیاش را منتشر کرد احتمالاً فکرش را هم نمیکردید که شاهد تولد یک پدیدهی فرهنگی و اقتصادی هستید اما یک دهه بعد، اینستاگرام جامعه را دگرگون کرد.
اینستاگرام طرز نگاه ما، آنچه میخوریم، روابط، چگونگی رأیدادن، مقصد تعطیلات و این را که پولمان را صرف چه چیزهایی میکنیم، تغییر داده است. از خانوادهی کارداشیان تا مصرف آووکادو و سلامت روان؛ بسیاری از داستانهای دههی گذشته، بخشی از داستان اینستاگرامند.
نسخهی کوتاهی از این داستان از این قرار است: اینستاگرام که در سال ۲۰۱۲ به قیمت یک میلیارد دلار توسط فیسبوک خریده شد، به نیمهی تاریک ماجرا کشیده شد. با پیوستن این نیرو به نیروهای پلید فناوری بزرگ، اینستاگرام عزت نفس و دامنهی توجه ما را ربود و چیزی برای بدهبستان برای ما باقی نگذاشت مگر وابستگی نیازمندانهای برای تأیید غریبههای مجازی و نمایشگاهی از استخرهای بادی که در حوالی ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ که اینستاگرام به ضرورت آنها برای تابستان حکم میکرد؛ استخرهایی که حالا در انبارها خاک میخورند. اینستاگرام ما را دیده است؛ همچون نارسیسوس خیره در آب حوضچهای و سرنگونشده از خودپسندی.
حقیقت کمی پیچیدهتر است. اکنون یادآوریاش کمی عجیب است اما زمانی که اینستاگرام شروع به کار کرد، یک مسابقهی زیبایی نبود. جذبهی آن شامل حال مخاطبانی بود که بتازگی از نظر بصری به پیچیدگی رسیده بودند؛ آدمهایی که ظاهرکردن یک بارانی زرد در خیابانهای شهر با استفاده از فیلتر مناسب را دوست داشتند.
روز اول ۲۵ هزار نفر عضو اینستاگرام شدند و پس از شش هفته یک میلیون کاربر وجود داشت. اینستاگرام بازیگوشانه، هنرمندمآبانه و بنوعی جدی بود. گسترش استفاده از آن در ساحل غربی آمریکا (کالیفرنیا) باعث افزایش پیادهروی و صرف قهوهی زیادی شد! خاطرم هست که در طبقهی دوم اتوبوسهای لندن و زیر آسمان خاکستری پشت پنجره نشسته بودم، صفحهی اینستاگرامم را بالا و پایین میکردم و فکر میکردم که تا به حال اینهمه آبشار ندیدهام!
ما گیر اینستاگرام افتادیم، نه به این دلیل که دوست داریم خودمان را تماشا کنیم بلکه چون دوست داریم به تلفن همراهمان نگاه کنیم. اینستاگرام که از ابتدا برای موبایل طراحی شده بود، اولین پلتفرمی بود که به ما فهماند در قرن ۲۱ مهمترین رابطهی ما، رابطه با تلفن همراهمان است. نه توییتر و نه فیسبوک از همان ابتدا به اندازهی اینستاگرام موبایلمحور نبودند. این موضوع تا حدی به زمان مربوط است: جمعیتشناسی کاربران اصلی اینستاگرام دربرگیرندهی اولین نسلی است که برایشان آنلاینبودن مقولهای پیشفرض است نه چیزی که فعالانه به آن اقدام کنند.
همانطور که «گرچن مککالک» در کتابش مینویسد نسل هزاره بخاطر وجود پیشاپیش اینترنت، اولین باری که آنلاین شدند را بخاطر نمیآورند اما همتایان من در نسل ایکس (نسل اواسط قرن ۲۰) اولین باری که با تلفن حرف زدیم یا تلویزیون تماشا کردیم را بخاطر میآورند. یک کارت تبریک ولنتاین هست که فوریهی هر سال دست به دست میشود و روی آن نوشته «تو آدم محبوب منی واسه اینکه بشینم و باهات به موبایلم نگاه کنم»؛ جالب است چون حقیقت دارد!
اینستاگرام تلفن همراه ما را به «پستانک بزرگسالان» تبدیل کرد. در ابتدا رشتهای آرامشبخش از تصاویر زیبا بود که با هر حرکت انگشت در جریانی مداوم پمپاژ میشد؛ همچون نوشیدن شیر گرم اما از جنس غروب خورشید و سگهای خانگی کوچولو و انگشتان فرورفته در شن. بعداً و موذیانهتر، تأثیر دوپامین در مغز به «رفرش»کردن اینستاگرام برای دیدن تعداد لایک عکسهایمان تغییر کرد (دوپامین یک پیامرسان عصبی در مغز است که نقش مهمی در ایجاد حس لذت و پاداش دارد).
به هر روی ما خود را در حلقهی بازخوردِ توجهطلبانهای گیر انداختیم که در آن احساسات ما از مغزمان به تلفنمان و بالعکس هدایت شد. توییتر دربارهی قبیلهی شماست؛ فیسبوک دربارهی خانه و خانواده است؛ اما اینستاگرام قصهی عاشقانهای است بین فقط شما و موبایلتان.
وقتی «جاستین بیبر» در سال ۲۰۱۱ عضو اینستاگرام شد اولین پستش نمونهای از عکسهای «یهویی» اینستاگرام بود: عکسی از ترافیک آزادراه که برای ایجاد حالوهوای سفری جادهای در دههی ۷۰ دستکاری شده بود؛ با این کپشن: «ترافیک لسآنجلس خیلی بده». سرورهای اینستاگرام زیر بار عضویت «بلیبر»ها (طرفداران جاستین بیبر) و کامنتهایشان، مکرراً از کار افتادند. از راه رسیدن یکی از بزرگترین ستارههای پاپ جهان و پستکردن چیزی که از پنجرهی ماشین شاسیبلندش دیده بود، نقطهعطفی بود در تبدیل اینستاگرام از چیزی گذرا به موجودیتی عظیم در فرهنگ عامه. در عرض هشت ماه بیبر تبدیل به اولین سلبریتیای شد که یک میلیون فالوور داشت و مسابقهی تسلیحاتی اینستاگرام آغاز شده بود.
سال ۲۰۱۲ بود که همهچیز تغییر کرد. دو اتفاق افتاد: فیسبوک اینستاگرام را خرید و کیم کارداشیان عضو اینستاگرام شد. هر دو اتفاق نشاندهندهی پولسازی اینستاگرامی بودند که تا آن زمان مدل کسبوکار مشخصی نداشت. معاملهای که فیسبوک کرد، ابعاد و اهمیت راهبردی فضایی که اینستاگرام داشت در زندگی ما اشغال میکرد را با پول سخت و بیروح نشان داد. اولین پست کارداشیان در اینستاگرام – طبیعتاً – یک سلفی در خدمت برندش بود: فرستادن یک بوس گنده به دوربین!
مشخصهی فرهنگی اینستاگرام مدرن، طرز زندگی کارداشیان است: همهی ما مخاطبانی داریم که برایشان نوعی نسخهی نمایشی از زندگی واقعی خود را اجرا میکنیم. با خاندان کارداشیان در مقام دژ عظیم اینستاگرام بود که عصر سلفی ظهور کرد. سال ۲۰۱۳ بود که عبارت «do it for the ‘gram’» (برای «گرام» انجامش بده) – به معنی انجام کاری بطوری که بتوان شواهد انجامدادن آن را در اینستاگرام پست کرد – در «فرهنگ لغات شهری» ثبت شد.
چیدمان اینستاگرام به شکل دنبالهای از عکسهای هماندازه، همهی ما را به سلبریتی تبدیل کرد. تنها بلندآوازگی (یا بدنامی) میتواند چهرهی شما را به صفحهی اول یک روزنامه یا روی بیلبورد ببرد اما در صفحهی اینستاگرامتان، سلفیای که در تعطیلات گرفتهاید درست هماندازهی سلفی «گوئینت پالترو» است و حساب مهمانی پسرخالهی شما با بیلیارد بازیکردن «جنیفر انیستون» و «کورتنی کاکس» برابری میکند؛ هرکس ۱۵ دقیقهی خودش را دارد. در واقع تا همین اواخر دکمهی ریپست (انتشار مجدد) شبیه به ریتوییتِ توییتر وجود نداشت و شما برای مشارکت در اینستاگرام باید محتوای خودتان را درست میکردید. هنوز هم دیدن اینکه سلبریتیها در اینستاگرام در کنار ما شهروندان عادی زندگی میکنند جذاب است اما همین موضوع برای بسیاری از مردم اثرات زیانباری داشته است؛ زیبایی و تجمل مانع بلندی است و فرصتهای زیادی هم برای مقایسه هست.
به لطف اپلیکیشنهایی مانند فتوشاپ که ابزاری به نام «مجیکوند» دارد که با آن میشود دندانها را سفید یا خطوط چانه را تیزتر کرد یا لکوپیسها را از بین برد، دیگر آن فیلترهای آشکار و زمخت اولیه کنار گذاشته شدهاند. استفاده از فیلتر که زمانی جلوهای هنری بود، حالا بشدت روی خودستایی متمرکز شده است. این روزها اینستاگرام دائماً در آینه نگاه میکند؛ حتی وقتی که به نظر میرسد در حال تفریح است.
فیلترهای کارتونیای که برای مقابله با تهدید اپلیکیشن «اسنپچت» ارائه شدند و بشدت در میان کاربران جوانتر محبوبند، میتوانند گوش و دماغ حیوانات بامزه را روی تصویر شما ظاهر کنند اما در عین حال این فیلترها میتوانند چشمهای بادامی بزرگ، صورتی مثل قلب با استخوانهای گونهای پهنتر به شما عطا کنند. آنها صورت همه را به شکلی درمیآورند که مقالهنویس نشریهی نیویورکر آن را «صورت اینستاگرامی» مینامد: ملغمهای از زیبایی مدرن که بوضوح سفیدپوست و در عین حال بطور مبهمی یادآور اقوام مختلف است که «بلا حدید»، «کندال جنر» و «امیلی راتاجکوفسکی» بطور مساوی آن را نمایندگی میکنند.
سلبریتیهایی که به دنبال کارداشیان به اینستاگرام کشیده شدند شروع به دریافت پول از برندها کردند تا محصولاتشان را ترویج کنند؛ اغلب این واقعیت را نادیده میگرفتند یا بطور مبهمی به آن اذعان میکردند که پول در حال تغییر اوضاع بود. اثرگذاری این موضوع، با دستیابی به مشتریانی که روشهای سنتی بازاریابی برای داشتن آنها تقلا میکرد، بطور خارقالعادهای اثبات شد؛ و صنعت جدیدی – «اثرگذاری» (influencing) – متولد شد.
در سال ۲۰۱۳ محورهای بازرگانی اینستاگرام تکمیل شد و همان زمان بود که این پلتفرم شروع به راهانداختن آگهی بازرگانی کرد. «سارا فرایر» در کتابش با عنوان «بدون فیلتر: اینستاگرام چگونه کسبوکار، سلبریتیها و فرهنگ ما را دگرگون کرد؟» میگوید که چگونه «کوین سیستروم» مدیرعامل اینستاگرام، اصرار داشت که نخستین تبلیغها، بدون درج هیچ نوشتهای روی عکس، منعکسکنندهی پستهای عادی باشند. الگوی او نحوهی تبلیغات مجلهی مد «ووگ» بود که در آن برندها همان عکاسان و مدلهای مجله را به خدمت میگیرند و آگهیهایشان در صفحات اصلی مجله ادغام و با آنها یکپارچه میشود.
«جسیکا زولمن» بعنوان پنجمین کارمندی که به استخدام اینستاگرام درآمد، نسبت به آنچه بر سر این پلتفرم میرفت آگاهی عمیقی داشت. این دانش چنان دارایی ارزشمندی بود که در سال ۲۰۱۳ او کار در اینستاگرام را رها کرد و با ساخت محتوای دارای نشان تجاری (branded content) کاری کرد که اینستاگرام برای او کار کند. اما بعد از اینکه بعنوان اینفلوئنسر «مقدار خیلی خیلی قابل توجهی پول» به دست آورد، پس از چهار سال بخاطر رقابت تنگاتنگ و عوارض روانیای که خودش «پرفورمنس بزن و برقص» اینستاگرام مینامد، کارش را رها کرد.
در سال ۲۰۱۵ «اسِنا اُنیل» اینفلوئنسر هجدهسالهی استرالیایی که بیش از نیممیلیون فالوور دارد، تقریباً تمام دو هزار عکسی که پست کرده بود را پاک کرد و گفت آنها «هیچ هدفی جز خودنمایی نداشتند». او ویدیویی در یوتیوب پست کرد که توضیح میداد چطور واقعیت زندگیاش صرف گرفتن بیپایان عکسهایی با «شکم تورفته و سینههای برجسته و ژستهای بخصوص» شد که با عطشی برای کسب اعتبار از شبکههای اجتماعی، او را «مصرف» کردند.
گزارش سال ۲۰۱۷ انجمن سلطنتی بهداشت عمومی با نظرسنجی از ۱۵۰۰ جوان بریتانیایی از آنها خواست توضیح دهند که پلتفرمهای شبکههای اجتماعی چه تآثیری بر سلامت روان و تندرستی آنها داشتهاند و دریافت که اینستاگرام بیشترین تاثیر منفی را داشته است.
همچنان که اینستاگرام پیرتر میشود، کاربرانش جوانتر میشوند؛ برای ادامهی کار، حالوهوای آرام و گالریمانند اولیهی اینستاگرام، به آهنگی پرشورتر از همیشه تغییر پیدا کرد. در سال ۲۰۱۶ قابلیت استوری اینستاگرام با تقلید از فضای کمتر دیدهشده و آزادانهتر اسنپچت عرضه شد. امسال هم معرفی قابلیت «ریلز» که پلتفرمی برای کاربران فراهم میکند تا ویدیوهای احمقانهای که بسیار محبوبند درست کنند، تلاشی است برای خنثیکردن تهدید اپلیکیشن «تیک تاک».
از همان ابتدا فالوورهای جوانتر به روش خود با اینستاگرام ارتباط برقرار کردند. نوشته جای خود را به ایموجی داد. پستکردن درون ساختار اجتماعی آنان جا پیدا کرد و فالو در ازای فالو به یک رسم تبدیل شد. کامنتهای زیر پستهای نوجوانان طرز بیان متمایز و مخصوص به آنان را پیدا کرد: بدهبستان چاپلوسیهای رقتانگیز دونفره.
و بالاخره سال ۲۰۲۰ از راه رسید؛ با ظهور پاندمی کروناویروس نان اینستاگرام که در روغن بود – فروش سبکزندگیای رویایی – به مشکل خورد؛ یکشبه گزینهی «فرار از واقعیت» اشتباه به نظر رسید! یا بهتر است بگوییم در برخی موارد اینطور به نظر رسید: «آریلا چارناس» اینفلوینسر حوزهی مد که در پی کووید۱۹ تصمیم گرفت از نیویورک به همپتونس (منطقهای ییلاقی و گرانقیمت در سواحل اقیانوس اطلس) برود، بخاطر «به رخ کشیدن امتیازاتش» با واکنشهای تندی روبهرو شد. برندها ناگهان همکاریشان را با او قطع کردند و روزنامهی نیویورک پست او را «کووْدَن» نامید (ترکیب کووید و کودن؛ کنایه از اینکه در زمان شیوع کووید مرتکب حماقت شده!). چارناس گزارش داد که حتی تهدید به مرگ هم شده است.
در قرنطینه، بدون مهمانی و عروسی و تعطیلات در ساحل، اینستاگرام در بیشتر طول بهار سوتوکور بود. کیک موزی واقعاً نمیتواند در اینستاگرام بترکاند! بعد در دوم ماه جون، یک هفته پس از قتل جرج فلوید، هشتگ سهشنبهی خاموشی از راه رسید؛ زمانی که ۲۸ میلیون نفر در اینستاگرامهایشان مربعهای سیاه پست کردند که نشان بدهند از جنبش «جان سیاهپوستان مهم است» حمایت میکنند. برخی این حرکت را رد کردند و گفتند حرکتی نمایشی از جانب عدهای بوده که سروکار چندانی با سیاست ندارند و این کار بمعنی پروژهای برای برچیدن نژادپرستی سیستماتیک نیست؛ ارزیابی درستی که در عین حال اهمیت آن لحظه را نادیده میگرفت.
آدمهای جوانی که توسط آن جنبش به تکاپو افتاده بودند، در فضایی که رشد کرده بودند ابراز وجود میکردند. همچنان که آنان سیاسی میشدند اینستاگرام، مثل همیشه، یک آینه بود. و از نظر نسلی که مسئلهی شخصی برایش همان مسئلهی سیاسی است، هیچ منافاتی ندارد که یک روز عکس سلفی پست کند و روز دیگر فراخوان سیاسی.
نمایندهی حساب اینستاگرامی «عدالت برای جرج» که به مرکز اطلاعرسانی دربارهی اعتراضات و کمکهای مردمی تبدیل شده میگوید: «موضوع سر دستیابی به مخاطب گستردهتر است؛ ما ناچاریم به جایی برویم که مردم هستند و اینستاگرام همانجاست».
چندماهی با دور تند جلو برویم؛ به هر حال، به نظر میرسد که اینستاگرام کاملاً به خودِ پرزرقوبرقش آمده؛ یکی دو ماسک گلدار برای خود جور کنید. خبر بزرگ ماه اوت افشای حاملگی «کریسی تایگن» بود؛ ویدیوی کوتاهی که در آن برجستگی شکمش در لباس ورزشی چسبان مشخص بود و با خنده میگفت: «بچهی سوممو ببینید!». اوایل سپتامبر بحث سر بیانیهی رسمی کیم کارداشیان بود که گفت خانوادهاش با «قلبی آکنده از درد» ناچار است «تصمیم سختی» بگیرد و برنامهی تلویزیونی باسابقهی «همراه با کارداشیانها» را به پایان برساند. یک پرتره از «کریستیانو رونالدو» و همسرش «جرجینا رودریگز» ۱۳ میلیون لایک گرفت و رفت بین ۲۰ پست پرلایک تاریخ؛ اما دوهفته بعد با سلفی «کایلی جنر» در یک لباس نیمتنهی نقرهای، از این جدول بیرون انداخته شد.
دنیای علم و تکنولوژی
کشف یکی از بزرگترین ابرخوشه های کهکشانی
منتشر شده
1 سال پیشدر
۲۳-۱۱-۱۳۹۹توسط
چوبین
یک گروه بینالمللی از محققان با سرپرستی محققان موسسه مکس پلانک واقع در آلمان با تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از تلسکوپ پرتوایکس ای رزیتا، یک ابرخوشه کهکشانی جدید متشکل از هشت خوشه کهکشانی را شناسایی کردند.
به گزارش پایگاه خبری ساینس دیلی، بر اساس مشاهدات، خوشه کهکشانی واقع در شمالیترین نقطه این ابرخوشه که با عنوان eFEDS J۰۹۳۵۱۳.۳+۰۰۴۷۴۶ نامگذاری شده است، عظیمترین و نورانیترین بخش این ابرخوشه کهکشانی است. همچنین یکی از بزرگترین و نورانیترین خوشههای کهکشانی موجود در میدان دید تلسکوپ ای رزیتا محسوب میشود.
جرم این خوشه حدود ۵۸۰ تریلیون برابر جرم خورشید است. جرم دو خوشه موسوم به eFEDS J۰۹۳۵۴۶.۴-۰۰۰۱۱۵ و eFEDS J۰۹۳۵۴۳.۹-۰۰۰۳۳۴ که کوچکترین خوشههای کهکشانی این ابرخوشه هستند، حدود ۱۳۰ تریلیون برابر جرم خورشید است. همچنین محققان جرم سایر خوشههای باقی مانده را بین ۱۴۰ تا ۲۵۰ تریلیون برابر جرم خورشید تخمین میزنند.
ابرخوشههای کهکشانی دربرگیرنده مجموعهای از اجرام فضایی مختلف از کهکشانهای عظیم گرفته تا صفحات نازک از جنس مواد مختلف هستند و از بزرگترین ساختارهای کشف شده در کیهان محسوب میشوند.
شناسایی و مطالعه دقیق ابرخوشههای کهکشانی برای درک بهتر تشکیل و تکامل پدیدههای کیهانی، امری ضروری است.
گزارش کامل این تحقیقات در arXiv منتشر شده است.